عاشقانه های مهدوی
20 آذر 1403
🌤السلامُ علےٰ شمس الظلام
✍مهدے جان
تو آفتابے و ما به بهانهےِ ابرها
یڪ عمر، غافل از دیدارت…
نور که پنهان نمیشود!
چشم دنیا را باید شست…
فرق بسیار است میان کسی که امروز خودش را به لشکر تو میرساند
تا کسی که بعد از آغاز حکومت جهانی ات به تو میپیوندد
براے یادآوری عزیزترین کسی ڪـه در این شلوغے هاے زنـدگے،
شده اسـت غریـب تـریـن،
یادے ڪنیم از ڪـسے ڪه همیشه بـه یاد مـاسـت
یعنی میشه؟ یه روز، منم جزتو آرزویی نداشته باشم؟
یه روز، منم از عمق جانم بگم
تو امر کن! من با تمام جان و مال و آبروم
پایِ کار ایستادم؟
میشه بگم منم هستم؟